رایان و بارانرایان و باران، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

نی نی قلوهای ما رایان و باران

ماه نهم

1392/7/27 1:34
نویسنده : مریم
1,217 بازدید
اشتراک گذاری

لطفا عکس ها را در ادامه مطلب ببینید

 

1/12 : رایان برا اولین بار دیوارو گرفت و سعی کرد وایسه

2/12: باران یک باره بدون مقدمه خیلی قشنگ و مسلط شروع کرد به بای بای کردن

3/12: رایان دیگه چهاردست و پا راه افتاد البته وقتی عجله داشت باز تند تند سینه خیز میرفت

9/12:متاسفانه من مبتلا به آنفولانزا شدم وحالم خیلی بدشد از همه بدتر این بود که باید ازشما دور می شدم برا همین یکی از سخت ترین روز زندگیمون بود چون باران رو گذاشتیم خونه مادرجون ولی رایان باتوجه به وابستگی شدیدش به من با مااومد خونه هنوز یه روز نگذشته بود که اشکم دراومد و وقتی باهات تلفنی حرف میزدم زدم زیر گریه این شد که باز برگشتم پیشت و بردیمتون بیرون تا خوش بگذرونین همینطور که قدم میزدیم یه آقای بادکنک فروشیرو دیدیم باران انقدر ذوق کرد از دستش بادکنک رو گرفت این اولین خرید با سلیقه خودت بود عشقم وقتی برگشتیم باز با مادرجون رفتی و اونجا موندی این2 روز دوریت از من چندان بد نبود چون یه عالمه کار جدید یاد گرفتی اخلاقت هم خیلی خیلی تغییر کرد فوق العاده خانم و مهربون شدی اصلا مامانو اذیت نمیکردی .با این حال بعداز چند روز شما هم یه کوچولو حالتون بدشد.

چیزهایی که یاد گرفتی:

غلت غلتون خودت رو به هدفت میرسونی معمولا یه پتو یا تشکت رو دور خودت میپیچی و غلت میزنی و بازی میکنی- مرتب بای بای میکنی - با جمع کردن انگشتات بیا بیا میگی- ای بی تربیت با آب دهنت بادکنک درست میکنی- میگیم دست بده یا الله دستت رو سمتمون دراز میکنی- میگیم زبونت کو زبونت رو درمیاری و بعد میخندی- میگیم مگ مگ کن بینی رو میگیری- گوش و دست و پا رو میشناسی البته خیلی چیزهای دیگرو میشناسید ولی اینارو نشون میدی– به رایان میگی دادا- اتل متل میخونیم میگی اتَ- به تاتی میگی تا- خودت نمیتونی جایی رو بگیری وایسی ولی ما کمکت میکنیم – نانای نانای که میخونیم دستاتو تکون میدی اولش شبیه بای بای بود ولی بعد چرخوندیش

رایان مامان عشقم کسی نبود چیزی بهت یاد بده خودکفایی و خودت یاد گرفتی از در و دیوار بگیری و راه بری اگه چیزی زیر پات باشه از اون هم بالا میری به پستونک و هرچیزی میگیم اَخه میگی اَخ خ خ –  برق رو دوست دارید و بهش میگی بَریا برخ خ  خ- خیلی نازک دل و زود رنجی جرات نمی کنیم دعوات کنیم - تا دستتو میگیریم بپر بپر میکنی- تند و تند چهاردست و پا میری و هرجا میرم دنبالم میای وقتی بهم میرسی از پاهام میگیری و بلند میشی آخه نفس مامان با این همه وابستگی زن بگیری از پیشم بری من میمیرم.بعضی وقت ها دائی جون میگه من از الان نگران سربازی رفتنشم که چطور می خوای تحمل کنی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

دایی جون اکبر
21 اسفند 91 23:10
قربون جیگرطلاهای خودم بشم الهی گفتم که بچه های خوبی باشین مامان جون مطلب میذاره براتون آفرین که اینهمه کارای خوب یاد گرفتین جیگرا اینم جایزه تون ای وای ببخشید
مامان نفس
28 اسفند 91 23:49
سلام مریم جونم, خوبیِ دوستِ ماهم؟
یعنی تو نمیدونی من با دیدنِ این دوتا وروجک چه لذتی میبرم, خدا برات حفظ شون کنه
عزیزم اصلا" نگرانِ دامادیِ اون فسقلی نباش آخه زمانِ اونا کی دیگه زن میگیره؟!!
ایشالا همیشه مریضی ازتون دور باشه عزیزم
مامانی من دیگه توی یه وبلاگ دیگه مینویسم تا خاطرات سخت انتظار ازم دور بمونه! از شما و دایی جونم خواهش میکنم ازین به بعد اونجا پیگیر ما باشین آدرسشم که وارد کردم توی این کامنت
مواظب خودتون باشین دوستتون دارم
مریمی عسلایِ منو محکم از طرف من بماچ اگه دلت نمیاد بگم دایی جون انجامش بده هان؟!



مرسی نفسم.واقعا زمان اونا دیگه خر نمیشن
خوبه عزیزم حتما میام بهتون سرمیزنم.دائی جونم میارم.نه نه خودم میماچم اون زخم و زیلشون می کنه .مواظب عشق کوچوله من باش.بوس واسه 2 تانفسم
دایی جون اکبر
30 اسفند 91 9:42
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار نوروز دایی جونای جیگر طلام مبارک
دایی جون اکبر
30 اسفند 91 9:48
یه سال پیش همین موقعها من داشتم یه 10 بزرگ رو کاغذ مینوشتم یعنی ده هفته مونده که به دنیا بیاین جالب اینکه الان شما فنقلیا ده ماهه شدین البته با زحمتهای مامان جون و بابا جون و خاله طلا و پدر جونها و مادر جونها ..... نوروز همه شون مبارک
دایی جون اکبر
30 اسفند 91 15:17
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی بروی شاه ببین ماه و می بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
دل در جهان مبند و به مستی سئوال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامکار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار
فال حافظ جیگر طلاهای خودم


2تا بوس به دائی جونمون. عیدت مبارک